آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

بی قرارم تو قرار دلم باش

سلام دخترم سلام داروندار مامان  سلام پریای من سلام ای فرشته قشنگم  الهی قربون زبونت بشم که اینقدر شیرینه  دل من وبابا رو با دلبری هات بردی دختر ازبس که ماشاالله فهمیده هستی  به خدا اگر همه دنیا رو بگردم دختری مثل تو نیست  وقتی خانم دکتر چند بار تکرار کرد که آتنا جون رو بغل نکنی  بهش گفتم خانم دکتر شما نمدونید که من از بابت آتنا عزیزم  اصلا اذیت نیستم واز کارات براش تعریف کردم  از اینکه خودت با همون دستهای کوچیکت پتو وبلشت رو می بری میذاری  رو تخت ما تا خونه جمع باشه  وقتی از خواب بیدار می شی با ع...
30 آبان 1392

می خوای بیای ؟ نه زود....

سلام هم نفسم امروز رفتم دکتر واسه کنترل ومشکلی که داشتم همه جیز خوب بود ولی نمی دونم چرا عشق مامان اینقدر عجل داری واسه آمدن خانم دکتر گفت دار آماده واسه تولد می شی دوست دارم که بیای اما به وقتش آخه عسلم زود به جونه مامان خوشگلم زود       آخه هنوز فرشته من پا تو سی وپنج   هفته گذاشته...     جونه مامان صبر کن بزرگ بشی بعد بیا قدمت رو چشم هام میذارم دلبرم تو همه امید منی       نگاه کن ببین منو بابا جون مهدی چقدر دوستت داریم اولین امید واسه منو بابا دلمون رو نشکن و صحیح وسالم بیا تو بغلمون باشه دختر مامان   قو...
25 آبان 1392

اندر احوالت مامان ونی نی

سلام دوستهای عزیزم سلام خاله جونها  باور کنید خیلی دوستون دارم  خیلی به من وجوجوهام لطف دارین  سه شنبه گذشته دومین آمپول رو زدم  قبلش یه سونو دادم و گفت جفت همچنان خونریزی داره  ولی به لطف امام حسین من کاملا خوب شدم والان مدت 4 روز که دیگه خبری از  خون نیست شکر خدا و دوازده گل پاکش  ممنونم که به یادم هستین تورو خدا برام دعا کنید  من 14فروردین 93 سزارین می شم  یعنی دقیقا 4ماه و 14 روز دیگه  به غیر باقی مونده این ماه  تورو خدا برام دعا کنید واسه آتنا جونم و پسرم امیر...
19 آبان 1392

گلهای ناز من

  سلام دخترم وسلام پسر عزیزم  سلام نور عینهای مامان  خدارو قسم میدم به حرمت این ماه خودش نگهدار هر دو شما باشه  آتنا جونم وامیر علی عزیزم از عمق وجودم عاشق هردو شما هستم  ونفسم به نفس شما بنده  آتناعزیزم دختر صبور ومهربانم مامان دیوانه وار عاشقته  نمدونم چرا وقتی نگاهت می کنم یه حس غمی  تمام وجودم رو می گیره  دخترم آتنا جونم نفسم اینو بدون من عاشق لحظه به لحظه بودن  در کنارتم و همیشه مادرمی مامان جون  آتنا جونم وامیر علی پسر پنج ماه ی من  می خوام برای هردو شما از کودکیم بگم  از محرمی که وقتی شروع می شد تو دل مامان چه غوغایی بود  در حالی که م...
19 آبان 1392

خدایا خودت کمکم کن

سلام دخترم وتمشک کوچلوی من از خدا می خوام خودش نگهدارتون باشه  خدایا خودت به دادم برس  دوستهای عزیزم با یه دنیا اشک و ناله ازتون می خوام واسه من وپسرم دعا کنید  متاسفانه من از شنبه گذشته تو شهر گرگان به خونریزی شدید افتادم  ولی شکر خدا پسملی سالم ولی جفت داره خونریزی می کنه  از تون می خوام برای من دعا کنید وقت نماز وقت راز ونیازتون با خدا  به یاد من هم باشید  دلم خیلی گرفتهههههههههههه الان در حال حضر استراحت مطلق هستم 
9 آبان 1392
1